محمد صادقمحمد صادق، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 30 روز سن داره

فرشته ای شبیه گردو...

:(

سلام عزیز دلم... چرا یهو اینجوری شد؟؟!! چرا همه چیز ریخت بهم؟؟!! دلم خیلی غصه داره..دقیقا یه هفته میگذره و هنوز هیچی درست نشده... خیلی سعی میکنم غصه نخورم...اما...مگه میشه... دارم افسرده میشم..همینجور اشکام میریزه... تو رو خدا مامان رو ببخش...تو رو خدا قوی باش...یکم این حال مامان رو تحمل کن و دعاکن... دعاکن که مطمئنم اگر قراره اوضاع درست شه فقط از دعای تو درست میشه... تو رو خدا خوب باش...تنها شادی این روزای من تکونای خوشکله توئه...   * سه شنبه 5م حالم بد شد..بیمارستان بودیم..شکرخدا بخیر گذشت... * جمعه 8م بابایی بردمون تاتر که حال و هوامون عوض شه و از خونه بیرون رفته باشیم...بانوی آب و آینه...خیلی گریه کردم اونجا یک...
9 ارديبهشت 1391

اول اردیبهشت ماه جلالی بلبل گوینده بر منابر قضبان...

سلام سلام.. یه سلام اردیبهشتی... همیشه عاشق اردیبهشت و هواش بودم وهستم..از وقتی هم که باباییت اومده تو زندگیم واقعا اردیبهشت قشنگ ترین ماه زندگی مامان شده...   هر سال برای تولد بابایی خیلی تدارک می دیدم و از یکی دو هفته قبل شروع می کردم به برنامه ریزی...چند مدل غذا و دسر و کیک درست میکردم..و هرسال با یه روش جدید از مهمونا پذیرایی می کردم..اما میدونی که عزیزم همه این کارا رو با ذوق و شوق انجام میدادم اما تو دلم غصه داشتم که تو پیشمون نبودی... اما امسال چون شما مهمون دلم بودی من هیچ کاری نکردم...البته ناگفته نماند که الان سه ماهه که هیچ کاری نمی کنم و استراحتم...اما نه بابایی ناراحت بود نه من... ولی من همین جور تو فکر بودم که ...
2 ارديبهشت 1391
1